یک بهانه
همیشه یک بهانه هست..
برای حس تنهائی قلبت
چشم هایت را ورق نمی زنم
تپش های نبض عاشقت
که مدام به دیواره ی رگ هایت
می کوبد و داد می زند
و گاهی سکوت
کافی ست.
برای من از لرزش شرم آگین
لبانت هنگام گفتگو با درو دیوار
- نگو
می دانم نمی خواهی آینه و من
غصه هایت را مرور کنیم
ساده عبور کردنت
گواه کوتاه آمدنت هست
همیشه یک بهانه هست
تا دوستت داشته باشم
حتی وقتی آرام و بی صدا
از لابه لای شعرم
عبور می کنی
می توانم رد انگشتانت را
از میان کلمات شعرهایم که تو
تمام آن را از میان قلبم
بیرون کشیده و چیدمان کرده ای
بی هراس از فریاد اینکه "عشقم هستی"
در همه جا
که شان عشق تورا داشته باشد
بازگو کنم.
می دانم اندک اندک راضی شدی
راضی شدی تا دوستت داشته باشم
چون همیشه یک بهانه هست - تا
بی بهانه دوستت داشته باشم
برای من از صبوریت نگو
چون به جز تو
چنین صبوری
که به احترام دوست داشتن
بهانه های کودکانه ام را
با ظرافت قاب کند
وزینتی بخش دردهایش کند
سراغ ندارم.
همیشه یک بهانه هست
تا به مهمانیت
دعوتم کنی
بی آنکه بدانم
همیشه یک بهانه هست ...
برای دوست داشتنت.
عاشقانه دوستت دارم بجای همه آنهایی که دوستت ندارند